2. ما باید آموزش های تخصصی برای مقابله با سرکشی و رفتارهای مخل کلاس درس به معلمان ارائه دهیم.
واضح است که معلمان برای رسیدگی به تعارضات کلاسی به شیوه های مثبت به راهنمایی حرفه ای نیاز دارند. وقتی متخصصان هلند و ایالات متحده چنین آموزش های تخصصی را ارائه کرده اند ، روابط دانش آموز و معلم بهبود یافته است (Spilled et al 2012b؛ Capella et al 2012).
3. مدارس باید شیوه هایی را ترویج دهند که باعث شود دانش آموزان احساس حمایت و تشویق کنند ، نه اینکه شرمنده و شرمنده شوند.
شواهد خوبی در این زمینه وجود دارد: معلمان باید از بازخورد مثبت و سازنده استفاده کنند و از انتقادات شخصی که باعث شرمساری ، تحقیر یا تحقیر دانش آموزان می شود ، خودداری کنند.
به عنوان مثال ، در آزمایش های اخیر ، کودکان بریتانیایی (7 تا 11 ساله) با دو نوع مختلف انتقاد از معلمان ارائه شدند.
یکی شامل انتقاد شخصی (به عنوان مثال ، "من از شما ناامید شده ام.")
دیگری روی رفتاری که معلم می خواست تصحیح کند متمرکز بود ("آیا می توانید راه بهتری برای انجام این کار فکر کنید؟")
آیا نوع رویکرد مهم بود؟ به نظر می رسد در درک کودکان تفاوت ایجاد کرده است (اسکیپر و داگلاس 2015).
بچه هایی که مورد انتقاد شخصی قرار گرفتند ، به این نتیجه رسیدند که معلمانشان آنها را کمتر دوست دارند ، و این تجربه سایه ای طولانی ایجاد کرد: حتی پس از موفقیت در کار بعدی ، بچه ها همچنان به رابطه دانش آموز و معلم خود با دید منفی نگاه می کردند.
چنین نتایجی با مطالعات کودکان خردسال مطابقت دارد. انواع خاصی از انتقادات می توانند انگیزه را از بین ببرند و باعث شوند کودکان احساس دلسردی ، ناامیدی یا درماندگی کنند.
و همانطور که در جاهای دیگر استدلال کرده ام ، نمودارهای رفتار در کلاس درس - و سایر تکنیک های انضباطی که باعث شرمساری عمومی کودکان می شوند - نیز می تواند این تأثیر را داشته باشد.
آیا این تکنیک ها روابط دانش آموز و معلم را تضعیف می کند؟
من هیچ مطالعه ای در این زمینه برای کودکان پیدا نکردم. اما مطالعات بر روی دانش آموزان در کالج تأیید می کند که رفتارهای متضاد معلم - مانند خجالت کشیدن دانش آموزان یا کنار گذاشتن مشارکت آنها - دانش آموزان را خاموش می کند.
آنها بیشتر به معلمان پاسخ منفی می دهند و کمتر درگیر مطالب می شوند. و این تأثیرات حتی زمانی آشکار است که دانش آموزان خودشان هدف تضاد معلم نیستند. مشاهده خجالت سایر دانش آموزان کافی است (بروکلمن پست و همکاران 2015 ؛ گودبوی و همکاران 2018).
4. ما باید معلمان را برای شناسایی و مقابله با سوگیری ها آموزش دهیم
معلمان فقط یک انسان هستند. بنابراین مانند بقیه ما ، آنها دارای سوگیری های اجتماعی هستند که از فرهنگ عامه جذب کرده اند - کلیشه هایی که می توانند در تفکر ما وارد شوند ، چه آگاهانه از آن آگاه باشیم یا نه.
و متأسفانه ، این جانبداری های ضمنی می تواند نابرابری های شدیدی را در نحوه برخورد با دانش آموزان ایجاد کند.
به عنوان مثال ، جیسون اوکونوفوا و همکارانش "نابرابری های شدید نژادی در اقدامات انضباطی مدارس در ایالات متحده" را ثبت کرده اند و محققان یک دلیل مهم را تأیید کرده اند: معلمان تمایل دارند رفتار نادرست دانش آموزان سیاه پوست را نگران کننده تر تلقی کنند (اوکونوفوا و همکاران 2016b) )
در آزمایشات ، معلمانی که از آنها خواسته شد در مورد دانش آموزان فرضی قضاوت کنند ، بیشتر مجازات شدیدی را برای مجرمان مشکوک و سیاهپوست توصیه می کردند تا سفید (Okonofua and Eberhardt 2015).
توصیف دانش آموزان - و رفتار آنها در کلاس درس - یکسان بود. فقط هویت نژادی آنها متفاوت بود ، و این کافی بود تا واکنش های مغرضانه را در معلمان برانگیزد.
همچنین ممکن است بسته به عوامل دیگر ، مانند وضعیت اجتماعی و اقتصادی ، با کودکان متفاوت رفتار شود. به عنوان مثال ، یک آزمایش اخیر در سوئیس نشان داد که معلمان به احتمال زیاد دانش آموزانی را که دارای وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین تری هستند ، به رشته های تحصیلی پایین تر اختصاص می دهند - حتی اگر سوابق تحصیلی آنها با دانش آموزان دارای وضعیت اجتماعی و اقتصادی بالا یکسان باشد (Batruch و همکاران 2018).