روش پروژه یک شرکت آموزشی است که در آن کودکان در طی چند روز یا چند هفته یک مشکل عملی را حل می کنند. این ممکن است شامل ساخت موشک ، طراحی زمین بازی یا انتشار یک روزنامه کلاس باشد. این پروژه ها ممکن است توسط معلم پیشنهاد شود ، اما در حد امکان توسط دانش آموزان ، به صورت جداگانه یا گروهی برنامه ریزی و اجرا می شود. کار پروژه بر استفاده ، نه انتقال ، دانش یا مهارتهای خاص و بهبود مشارکت و انگیزه دانش آموزان به منظور پرورش تفکر مستقل ، اعتماد به نفس و مسئولیت اجتماعی متمرکز است.
طبق تاریخ نگاری سنتی ، ایده پروژه محصول اصلی جنبش آموزش مترقی آمریکا است. تصور می شد که این ایده در ابتدا در سال 1908 به عنوان روش جدیدی برای آموزش کشاورزی مطرح شده است ، اما مربیگری ویلیام اچ. اخیراً ، مایکل نول روش پروژه را در آموزش معماری در قرن شانزدهم ایتالیا و در آموزش مهندسی در قرن هجدهم فرانسه جستجو کرده است. این نشان می دهد که پروژه معمار - مانند آزمایش دانشمند ، تمرین ماسه ای افسر کارمند و مطالعه موردی وکالت - در حرفه ای شدن یک شغل ایجاد شده است.
روش پروژه برای اولین بار در کالج ها و مدارس زمانی که دانشجویان فارغ التحصیل باید مهارت ها و دانش هایی را که در طول تحصیل خود آموخته بودند ، برای مشکلاتی که باید به عنوان مشاغل تجاری خود حل کنند ، اعمال می کنند. با برخی ساده سازی ها ، پنج مرحله از تاریخ روش پروژه را می توان تفکیک کرد:
1590–1765: در آکادمی های معماری در رم و پاریس ، دانشجویان پیشرفته روی یک مسئله خاص مانند طراحی یک بنای یادبود ، چشمه یا کاخ کار می کنند.
1765–1880: این پروژه به یک روش تدریس منظم تبدیل می شود. مدارس مهندسی تازه تأسیس در فرانسه ، آلمان و سوئیس این ایده را اتخاذ می کنند. در سال 1865 ، این پروژه توسط ویلیام بی راجرز در انستیتوی فناوری ماساچوست به ایالات متحده معرفی شد.
1880–1918: کالوین ام. وودوارد مفهوم پروژه را با کارهای مدرسه سازگار کرد. در مدرسه آموزش دستی او دانش آموزان در واقع پروژه هایی را که طراحی کرده اند تولید می کنند. به تدریج این ایده از آموزش دستی (چارلز آر. ریچاردز) به آموزش حرفه ای (دیوید. اس. اسندن ، روفوس د. استیمسون) و علوم عمومی (جان اف وودول) گسترش می یابد.
1918–1965: کیلپاتریک این پروژه را به طور کلی به عنوان "یک فعالیت هدفمند با تمام وجود در یک محیط اجتماعی" تصور می کند. رویکرد کیلپاتریک پس از انتقاد توسط بوید اچ. بود ، جان دیویی و سایر مربیان برجسته مترقی آمریکا ، جذابیت خود را در ایالات متحده از دست می دهد ، اما در اروپا ، هند و اتحاد جماهیر شوروی تأیید عمومی می یابد.
دهه 1970: روش پروژه کیلپاتریک ، که اکنون به عنوان تنها روش مناسب آموزش در یک جامعه دموکراتیک در نظر گرفته می شود ، در آلمان ، هلند و سایر کشورهای اروپایی دوباره کشف می شود. تحت تأثیر آموزش مدارس ابتدایی انگلیس ، مربیان آمریکایی تلاش می کنند پروژه را دوباره تعریف کنند ، و آن را به عنوان یک مکمل مهم در برنامه درسی موضوعی معلم مدار سنتی می بینند.
دو روش اساسی برای اجرای روش پروژه وجود دارد. با توجه به رویکرد قدیمی تر ، دانش آموزان دو گام برمی دارند: در ابتدا ، در یک دوره سیستماتیک مطالعه مهارت ها و واقعیت های خاص آموزش داده می شود ، سپس آنها این مهارت ها و دانش ها را به طور خلاقانه و خودگردان در پروژه های مناسب اعمال می کنند. طبق رویکرد دوم ، دستورالعمل توسط معلم قبل از پروژه نیست بلکه در آن ادغام شده است. به عبارت دیگر ، دانش آموزان ابتدا پروژه را انتخاب می کنند ، سپس در مورد آنچه برای حل مسئله باید بدانند بحث می کنند و فنون و مفاهیم مورد نیاز را می آموزند. سرانجام آنها پروژه انتخاب شده را توسط خودشان اجرا می کنند. در هر دو رویکرد ، باید در تمام مراحل یادگیری پروژه زمان تأمل فراهم شود ، به دانشجویان این فرصت را می دهد تا پیشرفت خود را ارزیابی کنند. بسیاری از معلمان - به ویژه مربیان هنرهای حرفه ای و صنعتی - از مجموعه ای از پروژه های در مقیاس کوچک برای کمک به دانش آموزان برای افزایش مهارت های مداوم در حل مسئله عملی استفاده می کنند.